همدم ماه

حرف زدن با خداوند مانند صحبت کردن با یک دوست پشت تلفن است
ممکن است او را در طرف دیگر نبینیم اما میدانیم که دارد گوش میدهد..

شبتون پر از آرامش

همدم ماه...

صبح است...سپیده دمیده.و آسمان همچون آسمان من بعد از گریه ای طولانی آرام گرفته و لباسی بغض آلود   از مه را بر تن پوشیده☆☆☆ از آلونک کوچک نزدیک جنگل بیرون می آیم.بوی خاک خیس در مشامم می پیچد نفس عمیقی می کشم و بویش را با تمام وجودم می بلعم.. به آسمان مه آلود که غرق غم شده چشم می دوزم انگار او هم از این دنیا خسته شده... انگار می خواهد فریاد بزند:"آی مردم دلم هنوز هم درد دارد" اما افسوس که مردم صدای او را رعد و برق می پندارند آخر آسمان پاک است و صادق...وچیزی که در دنیای تاریک من فراموش شده صفات آسمان است...اما من هنوز هم به امید بر آمدن خورشید زندگی می کنم... از دور صدای سوسوی رکاب زدن پیرمردی که سوار بر دو چرخه از کنار بیشه زار می گذرد , رشته ی افکارم را  بر هم می ریزد و توجه مرا به سوی خوش جلب می نماید که با و جود پیری هنوز هم در جاده ی زندگی  اگر چه آرام و خسته اما رکاب می زند... از پشت بوته ها صدای رد و پا می آید.. و کم کم واضح تر به گوشم می رسد از پشت مه غلیظ سیاهی دیده  می شود..ناگهان زوزه ای غمگین بر می آید...انگار گرگ ها هم فریب زمانه را خورده اند... گرگ با وجود گرگ بودنش هم فریب خ همدم ماه...ادامه مطلب

تو را من چشم در راهم نه مثل شعر نیمایی

شباهنگام و در ماتم میان خــواب و بیداری
تو را من چشم در راهم سحر پهلوی نیلوفر

کنـــار بستر شب بو تو هم از شرق می ایی
همیشه با خودم هستی میان چشــم و در سینه

تو را هر لحظه میفهمم تو یک احساس زیبایی
عزیزم کاسـه چشمم سرایت وای کـــــم گفتم

تمام هستی ام از تو ،که تو یک قسمت از مایی

همدم ماه...

 دیشب یکی از مزخرف ترین شب های عمرم بود  دندون درد از یه طرف و امتحان فیزیک از یه طرف....داشتم دیووونه میشدم به خدا ز یه طرف هم کاملا بی خیال بودم یه جورایی حال و هوای درس خوندن نداشتم امروزم دنباله ی همون روز مزخرفه تا هفته ی بعد که معلوم نیست معلم فیزیک چی میگه بهم  تا فردا هم باید حدود 100 تا سوال حسابان حل کنم..وااای از دست این معلممون خیلی میترسم ازش  هنوز هیچی از جزوه ش حل نکردم تااااازهههه جمعه هم آزمون دارم و اون هم نرسیدم کامل بخونم ...نمیدونم چرا اینجوری شدم  زندگیم اصلا برنامه نداره همه چی به هم خورده واااای خدا جونم خودت کمکم کن امروز هم بخاطر دندون درد نرفتم مدرسه...مامانم زنگ زد و به مدرسه اطلاع داد که نمیام فدای مامان و بابای گلم بشم دبشب خیلییییی نگرانم بودن الآن زنگ فیزیکه و بچه ها دارن امتحان میدن...وااای ینی الآن  امتحان چطوریه؟؟!! تو این مواقع یه جورایی احساس شکست میکنم نمیدونم چرا! دیگه بسه برم ببینم چه خاکی تو سرم بکنم هیییییییییی خخخخخخخ خودافیظ همدم ماه...ادامه مطلب

عاشقانه هایم برای توست 

برای تویی که نه اسمت را میدانم 

و نه در این شهر بزرگ دیده ام

اما خوب میدانم که روزی به فالم خواهی آمد

همدم ماه...

زیبا ترین قسم سهراب:

نه تو می مانی و نه من 

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم 

و به آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم می کذرد 

آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند 

بر تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز...

                    ۰•● ❤ ●•۰۰•● ❤ ●•۰۰•● ❤ ●•۰۰•● ❤ ●•۰۰•● ❤ ●•۰۰•● ❤ ●•۰

همدم ماه...